بچه ها   دانستنی های ریاضی 

 



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 7:43 قبل از ظهر | نویسنده : معصومه |

عمونوروز دید این شب عیدی حوصله ندارد بکوبد برود آن ور دنیا دیدن ننه سرما،با آن خروپف وآن دندان مصنوعی وآن

چارقد از مد افتاده وآن مشک وعنبر شابدولعظیمی اش .این بود که دور از چشم پلیس امنیت اخلاقی فضای مجازی،

یک پیام تبریک نوروزی با مخلفات تصویری گذاشت توی فیس بوک ننه سرما و رفت پی دوستان جدیدش.اما بشنوید

ازننه سرما که بر خلاف مردهای بی فکر بی مسئولیت که شب عیدی به جای این که باری از دوش زنان ستمکشیده

وزحمت کش بردارند ، می روند می نشینند پای فضای مخرب اینترنت وبرای این وآن پیام تبریک می گذارند ، آنقدر

سرگرم کارهای شب عید بود که وقت نکرد یک تک پا برود حداقل پیغام پسغام های فیس بوکش را نگاه کند ...البته

اینترنت لاک پشتی هم بی تاثیر نبود...جانم برایتان بگوید ،ننه سرما از همه جا بی خبر طبق معمول ،روز اول بهار ،

صبح زود پا شد ، جایش را جمع کرد، وبعد از خانه تکانی وآب و جاروی حیاط، سر و دست وپایش را حنای مفصلی

گذاشت وهفت قلم آرایش کرد و روسری ترمه و تنبان قرمز و شلیته ی پر چینش را پو شید، مشک و عنبر زیادی به

خودش زد ، سفره ی هفت سین در یک سینی وهفت جور میوه ی خشک  ونقل ونبات در سینی دیگر گذاشت،

منقل آتش کرد و همان طور که نشسته بود پای حوضچه ی فوّاره دار دَم باغچه اش  چشم به راه عمو نوروز ،

چشمانش گرم شد و خوابش برد. بعد که بیدارشددید که آفتاب پهن شده وسال نو آمده وهیچ چیز دست نخورده



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, | 9:53 قبل از ظهر | نویسنده : معصومه |

 



تاريخ : شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, | 8:23 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

 

ادم سر راه به سه مرد سیاه وسه مردسفیداز مرد سفید برسید:

 

تو کیستی؟گفت:من دوستی هستم.دومی:توکیستی؟من خوبی هستم.سومی:من هم تبریک هستم.

 

 وسه مردبعدی دشمنی وبدی وحسادت نام داشتند ادم گفت:اگر شما

 

بروید توی جسم ادم بس سه مرد سفید کجا میروند؟ان ها گفتند:وقتی ما میرویم ان جا  مردهای سفید ازان 

جا میروند 

بچه ها امید وارم فقط سه مرد سفید در جسم شما باشند

بچه ها نظر بدید هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

مائده



تاريخ : جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, | 7:9 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

 

 

مردی با خود زمزمه کرد  :خدایا ،با من حرف بزن ! یک سار شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید . فریاد برآورد :خدایا ،با من حرف بزن !آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد گوش نکرد . مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : خدایا ،بگذار تو را ببینم ! ستاره ای درخشید ،اما مرد ندید . مرد فریاد کشید : یک معجزه به من نشان بده !نوزادی متولد شد ،اما مرد توجهی نکرد . پس مرد    فریاد زد : خدایا ، با اشاره ای کوچک مرا لمس کن ، بگذار بدانم که اینجا حضور داری ! در همین زمان خدا مرد را لمس کرد ، اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد !!!

.... و خدایی که در این نزدیکی است ... حواسمان باشد ، او همین جاست .

همیشه به یاد خدا باشیم 

 


معصومه 



تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 4:36 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

 

 

اگر چشمان من دریاست

 

 

تویی فانوس شبهایش

 

 

اگر حرفی زدم از گل

 

 

تویی مفهوم و معنایش

 

 

اگر گفتم به شبنم ، اشک

 

 

اگر به اشک خو کردم

 

 

تو گل بودی و من شبنم

 

 

تو را من جستجو کردم

 

 

اگر مرغی  پرید و من

 

 

برایش شعرها گفتم

 

 

نبود در خیالم مرغ

 

 

خدایا ،من تو را گفتم

 

 

اگر چون کبک می خوانم

 

 

اگر چون کوه خاموشم

 

 

خیال توست در فکرم

 

صدای توست در گوشم ...

معصومه

 

 

 




تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 4:4 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

اگه علاقه ای به شاعران داری پس بیا ادامه ی مطلب 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 3:48 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

 کرم ها ی ابریشم شبانه روز تغذیه می شوندغذای ان هابرگ درخت توت سفیداستدرامدن کرم ها از تخم 10روزطول می کشد.وبس از چهار مرحلهبوست اندازی می کنندوتولید بیله میکند اگر به بیلهاجازه رشد کافی داده  شود نوزاد ایجاد سوراخ هایی میکند واز بیله جارج می شود وبیله ی سوراخ شده غیر قابل استفاده می شود.

برای جلو گیری از این کار باید1بیله را بجوشانند 2حرارت افتاب1.3تا2روز بیله راخشک نگه میدارنداهمیت کرم ابریشم  به جهت  تولید ابریشم است که مایعترشح شده از دهان کرم ابریشم است این مایع به محض خروج از دهان کرم منجمد می شود واز منغذ بسیار  باریکی خارج میشود وبه صورت الیاف باریک وظریفی  خارج می شود 


بچه هااااا برای دادن نظر  روی(نظرات) کلیک کنید

                     مائده



تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 10:10 قبل از ظهر | نویسنده : معصومه |

اولش قراربود13رادرمشهد سر کنیم ولی به اصرار اقوام13رادربیرجندماندیم.شب 13قبل همه مشغول کاری بودندمادر هادوروبر خانه راجمع می کردندوپدر هامسئولیت غذارا برعهده گرفتند.مابچه ها که حدودا10نفربودیم وبازی میکردیم.صبح ساعت7و8بیدارشدیم تاکارهامون روکردیم ساعت 10شد.تارسیدیم آنجا ساعت ده ونیم شدبعد ازآنکه صبحانه خوردیم وسطی بازی کردیم وباختیم.خسته وگرسنه شده بودیم.هنوز غذا آماده نبود.من وخاله ها ودختر خاله هایم به قنات رفتیم چند تا عکس گرفتیم وبرگشتیم.چرا مرد ها این قدر ادعا می کنندآشپزییشان بهتر از خانم هاست؟چون جوجه ها خیلی بد شده بوداگر بخواهم از10 به آنها نمره بدم به آقاییون8 وبه خانم ها10میدادمبعد ازغذا یک سوسماروحشتناک دیدیم.وبعد از کمی استراحت به مشهد بر گشتیم                                                                                                  

بایان

خاطرات فاطمه نیکبخت 

بچه ها نظر بدیدهااااااااااا

 

بچه ها اگر می خواهد نظر بدید روی(نظرات)کلیک کنید



تاريخ : چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, | 7:52 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

 خدا یامن درکلبه ی فقیرانه ی خودچیزی دارم که تو نداری

من چون تو رادارم وتوچون خود نداری

منتظر نظر های شما هستم 

            مائده

بچه ها اگه می خوا هید نظر بدید روی (نظرات)کلیک کنید



تاريخ : چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, | 6:52 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

دنیا که شروع شد،زنجیر نداشت خدا دنیای بی زنجیر آفرید،آدم بود که زنجیر را ساخت،شیطان کمکش کرد.

عرفان نظرآهاری. 



تاريخ : سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, | 8:47 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

عکس هایی از اندام های حسی در ادامه ی مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, | 1:7 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

 



تاريخ : یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, | 3:45 بعد از ظهر | نویسنده : معصومه |

     چون همه ی شما  را دوست داشتم و به من نظر دادید

من هم با ضرب المثل های جدیدی آمدم

 




ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, | 12:16 قبل از ظهر | نویسنده : معصومه |

خیلی ممنون  که  به من نظر دادید و مطلبم را نگاه کردید؛ 

من هم ادامه ی مطلبم را گذاشتم .  



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, | 8:5 قبل از ظهر | نویسنده : معصومه |